سلامت

قدم یازده انجمن معتادان گمنام،کتاپ پایه انجمن معتادان گمنام " ما از راه دعا و مراقبه جویای بهترنمودن رابطه آگاهانه خود با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم شدیم و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی

قدم یازدهم

در طی دوران بازیابی ، مهمترین چیزی که ما در نتیجه کارکردن روی قدمها به دست می آوریم آن است که موفق می شویم با خداوند خودمان ایجاد رابطه کنیم . نتیجه کوششهای اولیه ما تصمیمی بود که در قدم سوم موفق به گرفتن آن شدیم و پس از آن به انجام بقیه قدمهایی پرداختیم که هدف از طرح هر کدام آنها از میان برداشتن موانعی است که بین ما و خداوند مان بوجود آمده اند . در نتیجه ، اکنون قادر شده ایم به طور مستقیم از محبت و راهنمائی نیروی برترمان در زندگی برخوردار گردیم . در مورد اغلب ما چگونگی و کاراکتر مخصوص بیماری مان و کارهایی که در طی دوران اعتیاد فعالمان انجام داده ایم به گونه ای بوده که ما را از نیروی برترمان جدا کرده است . به دلیل خود مشغولی افراطی ، برای بیشتر ما حتی باور این که چیزی یا نیروی برتر از خودمان ممکن است وجود داشته باشد مشکل بود چه رسد به اینکه با چنین نیرویی یک رابطه آگاهانه برقرار کنیم . وقتی به زندگی خود نگاه می کردیم د ر آن هدفی نمی دیدیم و بودنمان برای بی معنی شده بود . هیچ نیز نمی توانست شروع به پر کردن خلائی که احساس می کردیم بکند و به نظر می رسید که ما اصلاً هیچ وجه وجه مشترکی با دیگران نداشتیم . ما احساس می کردیم که در جهان تنها هستیم و باورمان می شد که به غیر از آنچه به دید محدودمان می رسید چیزی وجود نداشت . با این همه وقتی شروع به بازیابی می کنیم متوجه می شویم که اشتغال فکری ما نسبت به خودمان کاهش یافته و آگاهی مان از حضور یک نیروی برتر گسترش می یابد . ما شروع به درک این مسئله کرده ایم که تنها نیستیم و هرگز هم نبوده ایم . با کارکردن روی قدمهای قبلی ، تا همین مقطعی که رسیده ایم موفق شده ایم رابطه ای ناآگاهانه با خداوند خودمان پیدا کنیم و بدینوسیله جدایی و انزوای مان پایان یافته است . در قدم یازدهم ، اکنون به دنبال آن هستیم که رابطه آگاهانه خود را خداوند خودمان از طریق دعا و مراقبه بهتر نمائیم . اغلب ما با درک مفهوم دعا کردن برای قدرت در قدم یازدهم اشکال داشتیم چرا که در یک نگاه سطحی به نظر می رسد این مسأله با اساسی ترین مفهوم برنامه ی ما ، یعنی اقرار به عاجز بودن مغایر می باشد ، اما اگر نگاه دیگری به قدم اول بیندازیم و دقیق شویم خواهیم دید که میگوید ما در مقابل اعتیاد مان عاجز بودیم نه آن که به ما قدرت داده نخواهد شد تا اراده ی خداوند خودمان را به اجرا در آوریم . در قدم اول در یک وضعیت عجز شروع کردیم ، ما در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم و در نتیجه قادر نبودیم هیچ اراده ای مگر اراده ای خودمان را به اجرا در آوریم . این بدان معنی نیست که ما در قدم یازدهم در مقابل اعتیادمان قدرت پیدا خواهیم کرد ، بلکه در قدم یازدهم برای نوع مخصوصی از قدرت دعا می کنیم : قدرت به انجام رساندن اراده ی خداوند . ما دیگر از رشد روحانی خود غافل نمی شویم چرا که متوجه شده ایم پیمودن این مسیر برای استقرار آرامشی که پیدا کرده ایم ضروریست . احتمالاً در ابتدای بازیابی خود این قدم را به آن دلیل انجام دادیم که رنج می کشیدیم و می ترسیدیم اگر به آن توجه نکنیم دوباره ری لپس ( مصرف مجدد ) کنیم ، اما این روز ها دیگر انگیزه ی درد و ترس چندان در ما قوی نیست ، بلکه محرک اصلی ما ، آن علاقه ای است که نسبت به بازیابی خود پیدا کرده ایم . همین تمایلی که نسبت به بازیابی پیدا کرده ایم نشان می دهد که تسلیم ما کامل تر شده است و به مرحله ای رسیده ایم که بطور جدی باور می کنیم اراده و مشیت یک نیروی برتر از خودمان برای ما از آن چه خودمان در باره چگونگی زندگی مان اراده می کنیم بهتر است . اکنون این مسئله بصورت طبیعت ثانوی ما در آمده که بجای دست کاری اوضاع و سعی در حل مسایل به شکل دلخواه خودمان ، از خود بپرسیم که اراده نیروی برترمان در آن مورد خاص برای ما چه می باشد . ما دیگر به مشیت خداوند به شکل چیزی که باید زیر بار آن طاقت بیاوریم نگاه نمی کنیم . برعکس ، بطور آگاهانه کوشش می کنیم تا اراده خودمان را با اراده نیروی برترمان منطبق کنیم و باورمان می شود که با یکی کردن اراده خودمان و او ، خوشحالی و آرامش بیشتری خواهیم داشت . معنای تسلیم این می باشد : از اعماق باور داشتن آن که به عنوان یک انسان ما جایزالخطا هستیم و همچنین از ته قلب ، مصمم بودن به این که به نیروی برتر از خودمان اتکاء کنیم . با این همه ما می دانیم که تنها با تسلیم شدن بهبودی پیدا نمی کنیم بلکه با اقداماتی که به انجام می رسانیم بنای بازیابی خود را روی زمینه تسلیم پایه گذاری می کنیم ،عیناً کاری که در قدم های قبلی هم انجام داده ایم ، در قدم دهم ما شروع به تمرین انضباطی که لازمه ی زندگی روزمره به نحوه روحانی است ، کردیم . در قدم یازدهم به کاربرد این اصل از طریق اعمال سماجت و پشتکار داشتن در کوشش های روزمره مان ، ادامه می دهیم و تصمیم می گیریم که دعا و مراقبه مثل ، خوردن و خوابیدن ، جزیی لاینفک از زندگیمان بگردند . بعد از این تصمیم گیری ما نظمی را که لازمه ی انجام موفقیت آمیز این تصمیم می باشد از خود نشان میدهیم . ما برای انجام این قدم باید شجاعتی را که در قدم های قبلی کسب کرده ایم زیادتر کنیم . با این که جرأتی که در تهیه ی ترازنامه و ارزیابی شخصی از خودشان دادیم ، فراسوی تمام تجربیات قبلی مان بود ف اما اکنون احتیاج به شجاعتی از نوع کاملاً متفاوت. ما جسارتی لازم داریم که ما را قادر سازد تا حتی وقتی که از نتایج آن وحشت داریم باز هم به زندگی خود به روال اصول روحانی ادامه بدهیم . بدون توجه به ترسی که داریم آن چه را که لازم است به انجام می رسانیم و از منبع لایزال شجاعتی که نزدیکی با نیروی برترمان در ما ایجاد نموده ، مدد می گیریم . بااین همه ذکر و بحثی که در مورد خداوند می کنیم احتمال دارد بعضی از ما دچار احساس ناخوشایندی بشوند و با خود بگویند : این برنامه که قرار بود راجع به بهبودی از اعتیاد باشد در این مرحله دارد واقعیت مذهبی بودن خودش را که ما از اول حدس زده بودیم به طور جدی نشان می دهد . شاید اینجا بعضی از ما حتی فکر کنند که این به بعد راهنمای مان به ما خواهد گفت باید به نوع خصوصی دعا ومراقبه نمائیم . قبل از این که در این افکار زیاده روی کنیم به یادآوری یک مسأله اساسی در رابطه با اصول بهبودی در معتادان گمنام ضروری می باشد : آزادی مطلق و غیر مشروط در باور و انتخاب هر نیروی برتری و البته مجاز بودن به بر قراری تماس با نیروی برتر مان به هر نوعی که با عقاید شخصی مان مطابق باشد . با این که ما اغیب ما از یک مذهب سنتی پیروی می کنیم ، اما به ندرت در جلسات مان از عقاید مخصوص مذهبی ذکری به میان آورده می شود . اعضاء ما حق دارند درک شان را از مسایل روحانی ، خودشان کسب نمایند و ما برای حق انتخاب این افراد احترام قایل می شویم . در جلسات ما باید از هر مطلب و بحثی که احتمال دارد پیام روحانی ما را درباره ی از بیماری اعتیاد تضعیف نماید دوری کنیم . در جو آرامش و تشویق آمیز جلسات ، اغلب ما متوجه می شویم که کنار گذاردن عقاید از پیش شکل گرفته مان راجع به اینکه نوع درست دعا کردن یا مراقبه چه می باشد ، کار آسانی است . البته اینکه راه خودمان را پیدا کنیم هم مسأله دیگری است . امکان دارد یک اطلاعات ابتدایی راجع به آن که دعا و مراقبه تفکر ، چه می باشند داشته باشیم و بدانیم که دعا به زمانی می گوئیم که با یک نیروی برتر صحبت می کنیم و مراقبه زمانی است که باید به پاسخ یک نیروی برتر گوش فرا دهیم . اما اغلب ما احتمالاً از طرق مختلفی که برای این منظور وجود دارند آگاهی نداریم . دنبال این راههای مختلف رفتن و بعد هم آزمایش آنها دردسر دارد و مستلزم وقت زیادی می باشد . راه صحیح برای هر یک از ما تنها از طریق روشن بینی و اقدام به عمل نمودن ، مشخص خواهد شد . بعضی از ما قبل از اینکه به انتخاب مورد نظر خود برسند از انواع تمرینات مراقبه استفاده نمودند تا بالاخره یکی را که بیشتر با طبیعت شان سازگاری داشت انتخاب نمودند . اگر ما راههای مختلف دعا ومراقبه را امتحان کردیم و همه ی آنها به نظرمان عجیب آمد یکی از آنها را انتخاب می کنیم و به طور مرتب ادامه می دهیم تا اینکه بالاخره برایمان عادت شده و حالت غیر طبیعی خود را از دست دهد . بسیاری از ما دست چینی از روش های موجود را برمی گزینند ، از انواع منابع استفاده می کنند و آنهایی را که بیشترین آرامش ، ارتباط و تنویر را برایشان ایجاد می کند مورد استفاده قرار می دهند . ما در مسیر روحانی قرار گرفته ایم که منتهی به درک و شناخت بهتر نیروی برترمان خواهد شد . از زبان بسیاری از دوستان مان راجع به شعف عظیمی که در طی این راه داشته اند مطالب زیادی شنیده ایم . مطمئناً ما می توانیم کمک بیشتری از اعضاء انجمن یا حتی افرادی خارج از جلسات که به این گونه مسایل پرداخته اند دریافت کنیم . دنبال این گونه افراد رفتن و از آنان راهنمایی خواستن به ما کمک خواهد کرد تا جواب های خودمان را پیدا کنیم ، اما توجه و گوش دادن به تجربیات دیگران در اینگونه موارد ما را از این که دنبال تجربه شخصی خودمان باشیم معاف نخواهد نمود . امکان دارد دیگران فقط بتوانند به ما نشان دهند که از کدام راه رفته اند و راجع به شعف و تغییرات عظیمی که باعث گسترش دیدگاه شان شده با ما صحبت کنند ، با این همه اغلب ما متوجه می شویم که مسیر روحانی ما جاده ای است کاملاً خصوصی با پیچ و خم های مخصوص به خودش و به همین دلیل باید چگونگی سفر ( سلوک ) خود را با راهی که مخصوص خودمان است مطابقت دهیم . تمام این تجربیات را که روی هم می گذاریم ، می بینیم حقیقت روحانی برای ما در لحظاتی که با نیروی برتر مان مرتبط بوده ایم میسر گشته است . تجربه ای که دیگران داشته و برای ما بازگو می کنند ، فقط تجربه می باشد و جواب نهایی اسرار زندگی نیست . برداشت ما از نیروی برتر ، با دعا و مراقبه ای که به انجام می رسانیم تغییر می یابد . ما متوجه می شویم که اگر بخواهیم از نیروی برتر مان درک و برداشت ثابتی داشته باشیم در واقع مثل آن است که او را در قالب سنگی و جامد در ذهن خودمان قرار داده باشیم . به عنوان شاهدی بر این ادعا : اگر به خاطر بیاوریم بارها در زندگی ما اتفاق افتاده که انسانهای دیگری را در زندگی مان بدون تعمق به مقام و رتبه بالایی ارتقا دادیم و چهار چوب ذهنی بسیار والایی از آنان برای خودمان درست کردیم و بعد دیگر جرأت نکردیم که به آنها نزدیک شویم و آنان را برای همیشه همان بالاها گذاشتیم . با این عمل ما دیگر موقعیت این را که بتوانیم به آنها نزدیک شویم و رابطه ای بی تکلف و صمیمی با ایشان برقرار کنیم از دست دادیم . به همین دلایل اگر در ذهن مان از نیروی برترمان تصویر ثابتی بسازیم و او را در این قالب فکری خود محدود کنیم ، فرصت های بی شماری رااز دست خواهیم داد . به محض آن که تعریف مطلق و از پیش مطرح شده ای برای نیروی برترمان پیداکنیم ،تمامی رشد روحانی ما متوقف خواهد شد . روشن بینی عاملی بسیار ضروری برای انجام قدم یازدهم می باشد ولی در نهایت عامل حیاتی این قدم آن است که بطور فعالانه خواستار درک اراده ی خداوند برای خودمان و قدرت به انجام رساندن اراده ی او بشویم . وقتی به دعا روی می آوریم مسأله اصلی مورد نظرمان آن است که بفهمیم اراده ی خداوند برای زندگی مان چیست . حال تفاوتی نمی کند که دعای ما از فرط استیصال با اشک وناله همراه باشد یا اینکه خیلی آرام از خداوند استدعا کنیم راهنمایی مان کند . ما اطمینان پیدا کرده ایم که اگر به طور مرتب از خداوند استدعا کنیم تا آشکار نماید که اراده اش در مورد ما به چه تعلق گرفته به ما پاداش داده خواهدشد . باید به یاد بیاوریم که قدم یازدهم از ما می خواهد دعا کنیم ؛ فقط برای آگاهی از اراده ی خداوند و نیز این که به ما قدرت عطا شود تا بتوانیم اراده او را به انجام برسانیم . همان گونه که ذهن مان را باز کردیم و از محدود کردن برداشت مان از نیروی برترمان احتزاز جسته ایم ، به همان صورت باید از این که در ذهن مان حد ومرزی برای آن چه فکر می کنیم اراده ی خداوند برای ما خواهد بود قایل شویم نیز احتراز جوئیم . با این که در بسیاری از موارد وسوسه می شویم که در دعای مان از خدا بخواهیم نتیجه بخصوصی به درخواست مان بدهد ولی اگر طالب تجربه کردن پاداش های قدم یازدهم هستیم باید از دیکته کردن نتایج مورد نظرمان به خداوند خودداری کنیم . دعا نمودن برای اینکه خداوند برای مشکل بخصوصی مقرر نماید ، دعا نیست . برای مثال در مقطع بخصوصی از زندگی مان ممکن ایت احساس کنیم خوشحال نیستیم و هر چه بیندیشیم به فکرمان نرسد که دلیل این گرفتگی چه می باشد . بعد از گذراندن چند دقیقه ای در دعا ، ناگهان به فکرمان می رسد که تمام مشکلاتمان از یکنواختی شغلمان و زیاده طلبی رئیس مان ناشی گردیده است . امکان زیاد دارد که حتی برای خودمان خیلی دلیل و منطق هم پیدا کنیم که آنچه به ذهن مان رسیده از بالا و الهام بوده است . ما افراد معتاد ، وقتی این گونه مسایل به ذهن مان می رسد دو دستی به آنها می چسبیم ، افراطی می شویم و قبل از اینکه فکر کنیم . مثالی که زدیم شاید افراطی به نظر برسد ولی از آن منظوری است : وقتی که ما دعا کنیم فقط برای اطلاع از اراده خدا برای خودمان و قدرت اینکه اراده او را به انجام برسانی قادر خواهیم شد در رویارویی با تمایلات و ضعفی که قبلاً در مقابل هوس های زود گذر و یا افکار خرافاتی که داشتیم مقاومت نماییم و در نتیجه زندگی مان دائما ًصرف درگیری با نتایج منفی این گونه افکار نخواهد گشت . معمولاً اراده نیروی برترمان به نحوی ناگهانی و همراه با نور خیره کننده یا رعد وبرق به اطلاع ما نمی رسد بلکه به تدریج از بیداری که در نتیجه ی دعا ومراقبه مداوم بدست می آوریم حاصل خواهد شد . انجام قدم یازدهم مستلزم داشتن انظباط روزانه برای دعا ومراقبه می باشد . این انضباط به گونه ی هم زمان ، باعث می گردد نسبت به ادامه ی زندگی خود به این روال جدید ، تقویت رابطه ی خود با نیروی برتر و بطور کلی بازیابی متعهد شویم . از طریق تمرین و پیگیری روزانه به تدریج موفق می شویم نگاهی اجمالی به آزادی نامحدودی که در نتیجه ی محبت خداوند شامل ما خواهد گردید بیندازیم . تجربه به ما نشان داده که پشتکار و انضباط در دعا و مراقبه همچنین باعث خواهد گردید که قویا ًمعتقد بشویم برخوردای از خوشحالی و آرامش روحی حق ماست . ما می بینیم بدون توجه به موفقیت یا عدم موفقیت مادی ، قادریم راضی باشیم . ما می توانیم پولدار یا بی پول ، با همسر یا بی همسر ، مردم ما را قبول داشته باشند یا نداشته باشند ، احساس خوشحالی و پر باری بنماییم . ما شروع به دیدن این مسئله کرده ایم که اراده خداوند برای ما آن است که قادر بشویم با شرافت و در احترام زندگی کنیم ، خودمان و بقیه را دوست داشته باشیم ، بخندیم و بتوانیم از محیط مان لذت برده ، زیبایی و خوبی های آن را ببینیم . بالاترین آرزوهای ما رویاهای مان بوقوع می پیوندد و دیگر هدایای پر بهای زندگی نه تنها از دسترس ما خارج نیست بلکه در واقع چکیده و واقعیت ملموس اراده خداوند برای ما می باشند . با روحیه ای که قدر شناسی و سپاس در ما ایجاد کرده حتی از مرز فقط دریافت قدرت برای انجام مشیت خداوند فراتر می رویم و شروع می کنیم تا راه هایی برای خدمت کردن پیدا کنیم ، خدماتی که انجام دادن ان ها باعث خواهد شد زندگی یک معتاد دیگر عوض شود ، که پیام بهبودی را برسانیم . بیداری روحانی ما باعث شده تا در درون مان آرامش روحانی پیدا کنیم ، بلاعوض محبت کنیم و آزادی شخصی پیدا کنیم . از آنجا که به خوبی می دانیم که فقط با مشارکت گذاردن این هدیه ی پر ارزش با دیگران ، قادر خواهیم بود که آن را حفظ کنیم ، به قدم دوازدهم می رویم .

+ نوشته شده در  جمعه 30 خرداد 1393ساعت 20:27  توسط سلامت