سلامت

با استفاده از ابزار قدم سوم تصميم ميگيرم كه نواقصي كه در قدرت من نيست كه از آنها رهايي يابم را به خداوند بسپارم تا خودش آنها را به تعادل در بياورد ..
چون نواقص جزئي از وجود من اند و جدا شدني نيستند ..
در اصل نواقص من غرايزي هستند كه خداوند براي حفظ من و ادامه بقا در درون ما به اندازه لازم قرار داده ...ولي اين بيماري من بود كه از آنها بطور افراطي يا انحرافي استفاده كرد و آنها تبديل به نقص شدند . ..مثلا :
مثلا نقص خودخواهي ، در اصل خود دوست داشتن بوده كه خداوند در درون من نهاده و من بجاي استفاده از آن سوء استفاده كردم و از تعادل خارج اش كردم تا آنجا كه بخودم و ديگران خسارت زدم ..
و فروتني و صداقت اندازه خودش را ئاشته ولي من صداقت را تا حد حماقت و ساده لوحي به پيش بردم چون وابسته به ديگران بودم ..
به اسم فروتني خودم را حقير و عزت نفسم را از دست دادم ..و غم انگيز است كه نتوانستم از غرور اندكم كه عزت نفسم بود درست استفاده كنم . و وقتي تحقير ميشدم دوياره غرورم را بيش از حد بكار ميگرفتم تا ديگران را سرزنش ..عيبجويي و تحقير كنم ..براي اينكه ديگران من را حقير نبينند .
چون از درون دچار خود كوچك بيني بودم براي پنهان كردن احساس خود كم بيني خود بزرگ بين ميشدم .
حالا همه چيز درهم و برهم شده و من نميتوانم آنها را به تعادل در بياورم ..
فقط خداوند ميتواند و ميداند كه من چه مقدار به هر كدام نياز دارم ..
قدم ششم از من ميخواهد فقط اعلام تمايل و آمادگي كنم تا بتوانم براي سپردن و واگذاري نواقصي كه مانع از خدمت و رسيدن به خداوند است كمك بگيرم .