سلامت

کارکرد قدم دوم ((ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.))قدم یک ما را از تصورات مان در مورد اعتیاد رها می سازد ، و قدم دو به

کارکرد قدم دوم

هیچ چیز ، مطلقاً هیچ چیز در برنامه چلسات معتادان گمنام وجود ندارد که لازمه انجام آن برای یک عضو ، نیازی به مذ هبی بودن او داشته باشد. انچمن ما از این ایده که ، هر کس علیرغم ...... و مذهبی بودن یا نبودن می تواند به ما ملحق شود ، به شدت دفاع می کند. اعضای ما نهایت سعی خود را می کنند تا ضامن این اصل باشند ، وهیچ گونه مصالحه و سازشی را در مورد حق بلا شرط هر معتاد برای رسیدن به فهم شخصی از نیروی برتر تحمل نمی کنند. این یک برنامه روحانی است ونه مذهبی. زیبایی و شکوه قدم دو آنجا متجلی می شود که شروع به این فکر می کنیم که نیروی برتر ما چه وچگونه است. ما تشویق می شویم که نیرویی را انتخاب کنیم که عاشق و مهربان باشد و از همه مهمتر، قادر باشد که سلامت عقل را به ما باز گرداند. قدم دو می گوید که (( به مرور یک نیروی برتر از خودمان ایمان آورده ایم)) بلکه می گوید ((به مرور ایمان آوردیم که یک نیروی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند)) بنابراین تکیه و پا فشاری بر این که بر این که این نیرو کی یا چیست ، نمی باشد ، بلکه بر کاری که این نیرو می تواند برای ما انجام دهد ، تکیه می کند. گروه ، شرایط کافی برای یک نیروی برتر بودن را دارد. همین طور اصول نهفته در دوازده قدم. البته درک شخصی هر عضو کفایت می کند. هر قدر به مدت پاکی ما افزوده شود و به کارکرد قدم ها ادامه دهیم ، بهتر درک می کنیم که علیرغم طول اعتیادمان و عمق دیوانگی ما ، هیچ محدودیتی جز توانایی نیروی برترجهت باز گرداندن سلامت عقل به ما وجود ندارد.

امید

یأسی که ما با آن وارد برنامه شدیم. توسط کار کرد قدم دو به امید تبدیل می شود. هر بار که فکر می کردیم راهی برای خروج از اعتیاد کرده ایم – راه هایی مانند دارو ، مذهب یا روانکاوی در نهایت به این نتیجه می رسیدیم که کمک آنها بسیار محدود است و فقط تا حد کمی می توانند به ما کمک کنند. و هیچ کدام کافی نیستند . به مرور همه راه هایی را که به فکر مان می رسید ، امتحان کردیم تا کلیه منابع در دسترس مان تمام شد و سردر گم بودیم که آیا هرگز می توانیم راه حلی برای این مشکل بغرنج بیابیم . و ایا اصلاً راه اصلی در دنیا برای این مسئله وجود دارد . در حقیقت ، ما وقتی که به معتادان گمنام پیوستیم در مورد آن هم شک داشتیم ، و فکر می کردیم که این هم شا ید یک روش دیگر است که کارآیی ندارد و یا حداقل برای ما کار نخواهد کرد و باعث تغییر و تحولی در ما نخواهد شد .اما ظرف همان چند جلسه اول حضورمان ، اتفاقی خارق العاده برایمان روی داد . در آنجا معتادان دیگری هم بودند که درست مثل خود ما مواد مخدر مصرف می کردنده اند و حالا پاک بودند . ما آنها را باور کردیم و می دانستیم که می توانیم به آنها اعتماد کنیم . آنها جاهایی را که ما در طول زمان مصرف مان بوده ایم را می شناختند – نه فقط پاتوق ها و اماکن و محل های مختلف را ،بلکه نقات وحشتناک و یأس آوری را که روح ما هر بار که مصرف می کردیم سری به آنجا می زد . معتادان در حال بهبودی که ما در چلسات معتادان گمنام ملاقات کرده ایم همگی آن مکان ها را می شناختند ، برای اینکه روزی خود نیز در آنجا بوده اند.وقتی می فهمیم که اعضای دیگر که مانند خود ما معتاد هستند ، توانسته اند پاک بمانند و رهایی پیدا کنند ، برای اولین بار امید را تجربه کردیم . آن لحظه را همگی ما حتی پس از سال ها به یاد می آوریم. شاید در آن لحظه با تعدادی از اعضا بعد از جلسه ایستاده بودیم و صحبت می کردیم ، یا شاید در جلسه به داستان کسی که دقیقاً مشابه داستان خودمان بود گوش کردیم . ولی به هر حال آن لحظه برای همه ما وجود داشته است .در طول پاکی هم این امید برای ما تجدید می شود . هر بار کشف جدیدی درباره بیماری مان میکنیم ، درد و ناراحتی از این کشف جدید توسط موجی از امید همراهی می شود . علی دقم این که فرایند ریزش وفرو ریختن انکار ممکن است بسیار درد ناک باشد . اما هر بار چیز دیگری درون ما ، جا می گیرد . حتی اگر احساس کنیم که به چیزی ایمان نداریم ، حتما به برنامه ایمان و اعتقاد داریم . ما ایمان داریم که حتی در یأس آور ترین زمان ها و در بیمار ترین حالات خود ، باز هم سلامت عقل می تواند به ما باز گردانده شود .
+ نوشته شده در  چهارشنبه 10 مهر 1392ساعت 14:00  توسط سلامت